بدون عنوان
سام سام من دیگه بزرگ شدی ولی حیف که من نمیبینم بزرگ شدناتو دیروز عزیزو باباجون اومدن خونه شما و کلی سفارش کردم که عکس و فیلمتو بگیرن بابا میگه رو میز سبد میوه بود و تو سبد میوه موز بابا میخواست موز برداره که گفتی موزا خرابه - سیاهه نخور بعد بابا جون گفت نه خوبه و موز و برداشت که بخوره توام با دو تا دستای کوچولو و خوشگلت تن تن میزدی رو سرت که ای وای ای وای بعد بابا تازه متوجه شد که تو موز دوس داری و دلت نمیخواد که باباجون بخوره الهی من فدای اداهات بشمممممممم ببینمت کلی برات موز میخرم عشقم چه قدر دلتنگتم برسام چه قد دلم میخوادت بغل کردنت و بازی کردنت و بازیگوشی کردنت و ... دل...
نویسنده :
رها
16:24